۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

خبر: ذبیحی آب روغن قاطی کرده


خبر جدید: ذبیحی آب روغن قاطی کرده!

نامه سرباز به ذبیحی

آقای ذبیحی! شنیده ایم این اواخر حسابی آب و روغن قاطی کرده اید، اعصابتان به هم ریخته، کنترلتان را از دست داده اید، تو سخنرانی ها جملات بی سر و ته می گوئید، بعضی جملات را چندین بار تکرار می کنید، دستتان می لرزد، تپق می زنید، رنگ و رویتان عوض می شود، تیک عصبی گرفته اید، خلاصه قات زده اید.

مگر چه شده؟ شما که بقول خودتان مرد عمل بودید، اوایل که خیلی هارت و هورت (یا پورت ، فرقی نمی کند) می کردید، که از کارهای سخت نمی ترسید، و می خواهید چهارتا کار اساسی بکنید، خب کارهای خیلی اساسی تان را که دارید پیش می برید. حالا مگه چه اتفاقی افتاده؟ یه عده از شما انتقاد کردند و گفته اند که سازمان را دارید به گند می کشید. یه نماینده مجلس گفته که کارهای شما به امنیت ملی کشور ضربه خواهد زد، نماینده کارفرمایان در شورای عالی تامین اجتماعی گفته که طبق بررسی های مرکز پژوهشهای مجلس پیش بینی می شد که سازمان تامین اجتماعی در سال 1391 دچار بحران شود، ولی شما با تلاشهای خستگی ناپذیر کاری کردید که این پیش بینی زودتر تحقق یابد، خسته نباشید، به این می گن، جلو افتادن از برنامه ها! تازه ، اینهایی که انتقاد کردند، مگر چه کسانی بودند؟

چند تا نماینده مجلس، وزیر رفاه و وزیر بهداشت، اعضای هیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی، نماینده کارگران در شورای عالی تامین اجتماعی، نماینده کارفرمایان در شورای عالی تامین اجتماعی، کارشناسان و تعدادی از مدیران سازمان تامین اجتماعی، نمایندگان مجامع بازنشستگی و چند جای دیگه ...

اینها که مهم نیست، اصل کاریه هوای شمارو داره (البته با اطلاعات و آمار غلطی که از شاهکارهایتان در سازمان تامین اجتماعی می دهید)، همین کافیه، بنابراین زیاد نگران نباشین، شما پستتون را دارید، خیالتون تخت! اینها هم یه مدت انتقاد می کنن بعد خسته می شن، می رن پی کارشون.

ولی شما بهتره حداقل جلوی جمع هم که شده یه کم توداری بکنین، نگرانیهاتون را زیاد بروز ندین! البته اینها رو بخاطر خودتون نمی گم، ماها که می دونیم شما چه تحفه ای هستین، اینها رو بخاطر این می گم، که ناسلامتی در حال حاضر مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی هستید. نمی خواهیم فردا پس فردا تو یه جلسه سخنرانی خدای نکرده غش بکنید و براتون آب قند بیارن و ... بعد مطبوعات بنویسن که مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی چنین و چنان شد. بالاخره خیلی ها تو این سازمان عرق و تعصب سازمانی دارند، عمری این جا کار کردند و به اهداف متعالیش عشق می ورزند، و نمی خواهند پیش در و همسایه و دوست و آشنا سر به سرشون بذارن و بگن که مدیرعاملتون سر جلسه سخنرانی غش کرد.

اصلا چرا باید حالتون بد بشه؟ مگه چه اتفاقی افتاده؟ یه کم ریلکس باشید.

مطبوعات نوشتن که صریحا اعلام کردید که اگه اساسنامه سازمان عوض بشه، یک لحظه هم در سازمان نمی مانید.

شما که اهل خالی کردن سنگر خدمت رسانی نبودید! یعنی می خواهید عقب نشینی بکنید؟ پس سنگر چه می شود؟ بندگان نیازمند خدمت رسانی شما چه خاکی بر سرشان کنند؟

راستی، مگه خودتون دهها بار نگفتید که جا و پست مهم نیست، مهم اینه که آدم خدمت بکنه ، هرجا که بشه.

یادتان هست در جلو نمازخانه ستاد مرکزی سازمان تامین اجتماعی، به یکی از همکاران صدیق ، زحمتکش و آزاده و جانباز معاونت امور استانها که 27 سال سابقه خدمت داشت و از شما در مورد علت این نقل و انتقالها پرسیده بود، گفته بودید: مگه شعبه خاک اسرائیله؟ چه فرقی می کنه یه مدت اینجا کارکردید ، یه مدت هم برید شعبه خدمت کنید. ...

در حالیکه این همکار فقط می خواست بداند با سابقه و ردیف فعلی اش، آیا ردیف همترازی برای او و امثال او دارید که حداقل از نظر ریالی ضرر نکند و شان و منزلتش حفظ شود.

هیچ می دانید این همکار و سایر همکاران مشابه و خانواده هایشان چه فشار و استرسی را تحمل کردند. در صورتی که با اندکی (باور کنید فقط اندکی) درایت، هم می توانستید هم به خواسته غیر قانونی و غیر کارشناسی تان (یعنی انتقال همکاران به واحدهای اجرایی) برسید و هم فشارها را به حداقل برسانید. ولی پایتان را توی یه کفش کردید که هرچه زودتر بروید (در عمل می گفتید که گورتان را گم کنید) و بلافاصله حکم ها را زدند و با تحقیرآمیز ترین شکل ممکن افراد را فرستادید و بعد باقی قضایا....

آقای ذبیحی! حالا چرا خودتان به حرفی که می زنید عمل نمی کنید؟ مگه اساسنامه سازمان عوض بشه و شما زیر نظر وزیر رفاه کار بکنید چه اتفاقی می افته؟ مگه خدای نکرده وزیر رفاه اسرائیلیه؟ مگه اساسنامه سازمان عوض بشه ، سازمان می شه خاک اسرائیل؟ دست شما درد نکنه ، می دونید با این کارتون چقدر به خاک رژیم اشغالگر قدس اضافه می کنید؟!

شما که اینکاره نبودید، این مزخرفات چی بود که تحویل مردم دادید؟ کدام آدم عاقلی شعبه رو به خاک اسرائیل تشبیه می کنه؟ چرا برای پیشبرد خواسته های غیرقانونی و غیر منطقی از هر موضوع نامربوط و حساسی سوء استفاده می کنید؟ الان هم که دارند از عملکرد شما انتقاد می کنند، می گوئید می خواهند چوب لای چرخ دولت بذارن؟ یعنی وزرا (= اعضای دولت) دارند چوب لای چرخ ماشین خودشان (=دولت) می ذارن؟ یا نمایندگان اصول گرای مجلس؟ و یا اعضای هیئت مدیره که خودشان توسط رئیس دولت انتخاب شده اند؟

بابا عقل هم خوب چیزیه؟ البته شما دانسته از این واژه ها استفاده می کنید؟ عقلتان تو این سیاسی بازیها خوب کار می کند! خدا رحمت کند ماکیاولی را...

از اصل مطلب دور نشیم، داشتم می گفتم تو سخنرانی ها و مصاحبه های مطبوعاتی مواظب رنگ رخسار باشید..یه کم حفظ ظاهر گنده تان را بکنید. زیاد هم نگران نباشید، فعلا که مدیر عامل هستید، در غیر اینصورت اینجا نشد مدیر عامل یه جای دیگه ، پایتان که به مدیر عاملی باز شده، شاید هم جای بهتری رفتید. فعلا که بر خر مراد سوارید.

بنابراین جلو مطبوعات آبروی سازمان بزرگ و شریف تامین اجتماعی را نبرید. اینقدر به تته پته نیفتید. ضد و نقیض صحبت نکنید، زمین و زمان را محکوم نکنید. از این هیکل دومتری تان خجالت بکشید. اصلا چرا اینقدر دست و پاچه شده اید؟

مثل اینکه خیلی بهتان فشار اومده، هنوز که اتفاقی نیفتاده! شما مدیر عاملی هم نشد، مشاور منابع انسانی رئیس جمهور هستید، عضو هیئت علمی دانشگاه دوست داشتنی تان هم که هستید.

پس این همکاران سازمانی را که اینقدر بهشان فشار وارد کردید(که تنها دارائی شان شغلشان و حیثیتشان است) ، آدم نبودند؟ آبرو و شخصیت نداشتند؟ عقل و احساس نداشتند؟ اصلا می دانید همین همکاران موسسه عالی پژوهش را که در سرمای زمستان درب موسسه را به رویشان بستید، چقدر تحقیر شدند؟ می توانید درک کنید، چقدر استرس و فشار تحمل کردند؟ با آن اخبار، می دانید پیش خانواده و دوست و آشنا چقدر حالشان گرفته شد؟ یا همکاران معاونت فرهنگی و اجتماعی و معاونت امور استانها، یا مدیرانی که بی هیچ علت منطقی شبانه (و گاهی هم روزانه) از کار برکنارشان کردید، می دانید چه استرسی تحمل کردند. حتما این مثل را شنیده اید که در دروازه رو می شه بست اما دهان مردم رو نه؟ از نظر شما اتفاقی نیفتاده ، فقط محل خدمت رسانی عوض شده، واقعا درک نمی کنید این افراد چه ها کشیده اند؟ چه جور مشاور منابع انسانی هستید؟

یک مدیری که بدون علت و با شیوه های خاص شما از کار برکنار شده ، یا کارشناسی که بعد از سالها کار در پائین ترین سطوح سازمان و طی سلسله مراتب خاص، (نه مثل شما با باندبازی و حرکت آسانسوری) در ستاد مرکزی سازمان شاغل شده و به آن افتخار می کند، بدون پست همتراز به شعبه منتقل می شود. هیچ میدانید خیلی از اطرافیان هر یک از این افراد می پرسند مگر این شخص چه کار کرده؟ چه خلافی مرتکب شده، که با او چنین رفتار کرده اند؟ آیا آنها می توانند توضیحی منطقی برای این کار بدهند؟

یا اعضای هیئت مدیره سازمان که همزمان با شما بوسیله رئیس جمهور منصوب شده بودند (و طبق اساسنامه جدید موظف بودید مصوبات آنها را اجرا کنید). چرا با آنها مثل مترسک رفتار کردید؟ فکر نکردید با خودسری های شما آنها چقدر تحقیر شدند؟ آنها هم مثل شما انسان هستند، همانقدر که شما از مدیرعاملی خوشحال بودید و مسئولیت داشتید، آنها هم خوشحال بودند و احساس مسئولیت می کردند، ولی شما آنها را تبدیل به هیچ کاره کردید؟ می دانید برای فردی در این جایگاه این رفتار چقدر تحقیر آمیز است؟

با این تغییرات غیرکارشناسی و من درآوردی تان که در اداره کل غرب و شرق تهران اعمال کردید، ردیف های رئیس و کارشناس ارشد آموزش، اجرائیات، بازرسی، نظارت و ارزشیابی و اقتصاد و برنامه ریزی حذف شد. در مرحله بعد هم در همه استانها این ردیف ها حذف خواهد شد، (تبعات سوء مدیریتی و مادی و سازمانی این تغییرات را فعلا بحث نمی کنیم) پس تکلیف افرادی که این ردیف ها را دارند چه خواهد شد؟ شما و نوچه هایتان که خیلی راحت گفته اید اینها دنبال ردیف باشند. یعنی چه؟ می گوئید این افراد یک ذره بین بردارند و در کوه و دشت دنبال ردیف بگردند؟ ردیف مناسب را شما باید ایجاد یا پیدا کنید یا خودشان؟ واقعا شما اگر مشاور منابع انسانی رئیس جمهور نبودید، چی می شدید؟

راستی شنیده اید که ریشه بسیاری از بیماریهای جسمی همین استرس است، هیچ فکر نکردید که با این استرسی که به افراد وارد کردید ، چه تعداد از این افراد دچار مشکل شده اند.

می دانید چقدر باعث بی اعتبار شدن و تحقیر انسانها شدید؟ کاش روزی که بعنوان مشاور منابع انسانی رئیس جمهور این کشور منصوب شدید، بجای سیاسی کاری و یاوه گویی و محکوم کردن این و آن، چند تا کتاب در مورد مدیریت منابع انسانی مطالعه می کردید.

خیلی عجیب است، آدم مشاور منابع انسانی رئیس جمهور یک کشور هفتاد میلیونی باشد و با الفبای مدیریت منابع انسانی بیگانه باشد!

لطفا در اولین مصاحبه مطبوعاتی و یا جلسه سخنرانی تان، کمی راجع به منابع انسانی صحبت کنید، تا حداقل قبل از رفتنتان بدانیم ظاهری هم که شده از منابع انسانی چه می دانید ، از روی کاغذ هم بخوانید، قبول می کنیم، حداقلش این است که یک بار هم شده با این مفاهیم آشنا می شوید.

اگر مهندسی تان هم مثل مشاوری منابع انسانی تان باشد، وای به حال دانشجویانی که در محضرتان فیض می برند؟ راستی چطور شد برای تحصیل به هند رفتید؟ آنهم از ابتدای مقطع لیسانس؟ مگر در ایران دانشگاه نبود؟ راستی کنکور داده بودید؟ ... بگذریم.

همین چند روز پیش توی مراسم به اصطلاح نکوداشت بازنشستگان ، نمایندگان تشکلهای بازنشستگی پشت تریبون رفته اند و هر انتقادی که می توانستند از شما کرده اند، بعد شما هم که نتوانستید تحمل کنید، وسط جلسه بلند شده اید که بروید، سخنران هم از پشت تریبون فریاد زده که : «کجا می ری، بیا پاسخگو باش، آقا اگه این کاره نیستی ، بذار برو!»

واقعا خجالت نکشیدید؟ این پست و مقام که ظاهرا از نظر شما خیلی بی ارزش است، آیا این قدر ارزش داشت که خودتان را تا این حد کوچک کنید؟

وزیر رفاه که علنا گفته شما را نمی خواهد، نمایندگان کارگران و کارفرمایان در شورای عالی تامین اجتماعی هم همینطور، نمایندگان مجامع بازنشستگی هم همینطور، همه هم علنی در مصاحبه هایشان دائما این را می گویند. اکثریت کارشناسان و مدیران سازمان تامین اجتماعی هم در نقاط مختلف کشور نفرین گویتان هستند. همه آنها که شما می خواهید به آنها خدمت رسانی بکنید، می گویند نمی خواهیم، مثل اینکه تا شما را با لگد از اتاق مدیر عاملی بیرون نکنند، ول کن نیستید.

حالا خودتان که هیچ، آبرو و جایگاه مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی را چرا اینقدر کوچک کردید؟ آیا اعتبار و جایگاه سازمان تامین اجتماعی که در طول سالها کار پرسنل زحمتکش آن بدست آمده ، باید فدای خودخواهی ها و ندانم کاری های شما شود؟

آقای ذبیحی ، نمی دانم دیگر با چه زبانی بگویم. بیمه شدگان، کارفرمایان، بازنشستگان و کارکنان سازمان تامین اجتماعی، وزیر رفاه و جمعی از نمایندگان مجلس نمی خواهند شما خدمت رسانی کنی؟ متوجهی ؟

نه، مثل اینکه باید از اول بگم....


۱ نظر:

  1. نویسنده محترم وبلاگ
    سلام
    لطفا یک ایمیل جهت تماس اعلام فرمائید تا راه ارتباط ما با شما باز باشد.
    پیروز باشید

    پاسخحذف